سیدمجتبی کاویانی - محقق
وقایع نگاری روزهای هفتم تا دهم تیر ماه سال 1360
امتیاز:
بعد از تلاوت آیاتی از قرآن مجید، دستور جلسه که در مورد تورم بود، با رای گیری از حاضران به مساله انتخاب رییس جمهور تغییر کرد. من وسط سالن نشسته بودم که برای گفتگو با یکی از وزراء از قسمت وسط سالن به سمت چپ، کنار دیوار رفتم. آیت الله دکتر بهشتی داشتند صحبت می کردند. تا آنجا که یادم هست این مطالب را می گفت: «ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم را به بازی بگیرند، تلاش کنیم کسانی را که معتقد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند، انتخاب شوند ...» در همین هنگام جرقه ای به صورت رعد و برق از سمت چپ سالن به طرف حیاط با شدت صورت گرفت و سقف کاملاً پایین آمد و من به صورت سجده زیر آوار قرار گرفتم. کسانی که در زیر آوار بودند شعارهای الله اکبر و لااله الا الله و خمینی رهبر سر می دادند. آنهایی که در کنار هم بودند، احوال یکدیگر را می پرسیدند. در زیر آوار تخته ای روی گردن من بود و وقتی خواستم برای جلوگیری از خفگی آن را جابجا کنم فرد دیگری در کنار من بود، گفت: «این تخته روی گردن من هم هست، اگر تکان بدهی، امکان خطر برای من هم هست.» به من می گفت: «چه کنم؟» گفتم: «به خدا پناه می بریم.»
اینها گوشه ای از خاطرات یکی از بازماندگان واقعه هفت تیر بود. خاطرات آقای بهرام تاج گردون نماینده وقت مردم گچساران در مجلس شورای اسلامی. خاطراتی مشابه به این را از زبان بازماندگان حادثه را شنیده ایم و همه تقریبا با جزییات وافعه آشنا هستیم اما چه اتفاقی در روزهای بحرانی بعد از این حادثه افتاد؟ آنچه در ادامه می خوانید وقایع نگاری روزهای هفت تا دهم تیر است.
روز هفتم
روز خون
طبق روال همیشگی حذب جلسان در روز یک شنبه برگزار می شد. روز یکشنبه هفتم تیرماه 1360 نیز یکی از جلسات هفتگی حزب در دفتر مرکزی واقع در سرچشمه تهران با حضور جمعی از اعضای حزب، نمایندگان مجلس و وزرای دولت برگزار شد. «محمدرضا کلاهی» که عامل مافقین بود و در حذب نفوذ کرده بود تا آنجا که امکان داشت, مسئولان و شخصیت های برجسته نظام جمهوری اسلام را به دفتر حذب کشانده بود . البته برخی از مسئولان و شخصیت های برجسته نظام از جمله محمدعلی رجایی (نخست وزیر)، دکتر محمد جواد باهنر، آیت الله هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری، آیت الله مهدوی کنی، آیت الله علی قدوسی، حبیب الله عسگر اولادی و ... به دلایلی در جلسه حضور نداشتند یا قبل از انفجار جلسه را ترک کرده بودند.
حدود ساعت 21 در حالی که آیت الله دکتر بهشتی در حال سخنرانی بود، دو بمب در دفتر مرکزی حزب منفجر شد که بر اثر شدت انفجار قسمت هایی از ساختمان فرو ریخت و یک محوطه به ابعاد 10 در 10 متر در هم ریخت، به طوریکه آوار 2 متر از سطح زمین برجسته بود. شیشه های ساختمان های اطراف نیز کاملاً خرد شد. در نخستین ساعت پس از انفجار، هزاران نفر از مردم تهران در خیابان های اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانس ها دائم در رفت و آمد بودند. سقف بتونی سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمب به کلی فرو ریخته بود و ده ها نفر زیر آوار مدفون شده بودند. اکثر مجروحین و شهدا که به آمبولانس ها حمل می شدند، غرق در خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمی شدند.
گزارش های شهربانی از اطلاعات بیشتری در مورد چگونگی انفجار بمب و نتایج آن حکایت دارد. شرح فعالیت یگان های امدادی، پلیس، آواربرداری، انتقال شهدا و مجروحین و اعلام نهایی آمار شهدا و مجروحین از مطالب تشکیل دهنده این گزارش است. در قسمتی از این گزارش که مربوط به شدت انفجار بمب و نوع آن است، می خوانیم: «[ ...] در بررسی هایی که توسط عوامل خنثی کننده بمب از محل حادثه به عمل آمده، واحد مزبور گزارش نموده با تمام امکان و نیرو نسبت به پیدایش وسیله انفجار اقدام، لکن در اثر ازدحام جمعیت و انجام عملیات نجات به کلی صحنه انفجار در هم ریخته و مشخص نشده بمب تعبیه شده از چه نوع بوده و آثار و بقایایی هم به دست نیامده، مع الوصف ساعت 6:30 بامداد پس از پایان اقدامات اولیه مجدداً موضوع بررسی و به نظر رسیده بمب ساعتی در داخل ساختمان قسمت شمال غربی در زیر میز کار گذاشته شده و مواد آن از نوع ماده منفجره قوی بوده است.
چون شناسایی نوع و محل تعبیه بمب یا تله انفجاری حائز اهمیت می باشد، لذا ساعت 16:00 روز 8/4/60 عوامل متخصص تیم خنثی کننده بمب شاجا به اتفاق سایر عناصر همکار در نهادهای انقلابی در کمیته مرکزی تشکیل و پس از بحث و تبادل نظر به این نتیجه رسیده اند که برای روشن شدن دقیق موضوع از اداره مهندسی ارتش دعوت به همکاری شود.